سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دلنوشته ها

مرا باش که در قصر بلور دنبال تو می گشتم

مگر تو « لای این شب بوها » نیستی ، یا « پای آن کاج بلند »

آه ... ببخش مرا که ندیدمت !

خواندم ولی ندیدم ، که :

دیدنت به چشم نیست با دل است

و همه حتی « نابینایان مادرزاد » !! می توانند ببینند تو را

... و من به قاب نحیف آینه دل بسته بودم .

آری ، هیچ ندیدم و همه را دیدم ...

و شبی تاریکتر از تاریک که جام صبح را پر کرده بود

همان شب خواب دیدم تو را و ... بیدار شدم

«الحمدلله رب العالمین»

مهربانم : یاری ام کن آینه حضورت را تا ابد با چشمانم پاک و زلال نگه دارم .


نوشته شده در یکشنبه 90/6/13ساعت 4:40 عصر توسط حمیده بالایی نظرات ( ) |


 Design By : Pichak